خوشبختی در نیمه خالی لیوان!
در یک پارک تجاری در ایالت میشیگان ساختمانی است که رویاهای شکست خورده صاحبان کسب و کار و تولید کنندگان کالا را به نمایش می گذارد. انبوهی از محصولاتی که در جلب نظر خریداران موفق نبوده اند و از ویترین و قفسه های فروشگاهها جمع آوری شده اند. موزه ای که می توان به عنوان گورستان سرمایه داری مصرف زده از آن یاد کرد. جایی که خوش بینی بیش از اندازه و فرهنگ موفقیت محور مدرن بازاریابی را به چالش می کشد.
واقعیت کمتر گفته شده آن است که بسیار از تولیدات شرکتهای گمنام و حتی صاحب نام موفقیتی در بازار فروش به دست نمی آورند و پس از مدت کوتاهی جایی در این گورستان برای خود دست و پا می کنند و از چشم و حافظه خریداران گم می شوند. این واقعیت در مورد موفقیت یا شکست فروش یک محصول در عرصه های دیگر زندگی و کسب و کار ما نیز هست. تنها درصد کمی از آنهایی که رویای هنرمند شدن، ورزشکار شدن، نویسنده شدن، پولدار شدن و …را در سر می پرورانند توان محقق ساختن رویاهای خود را می توانند داشته باشند و بقیه به باشگاه شکست خوردگان می پیوندند. این واقعیت زندگی ماست. هیولای شکست در اطراف ما پرسه می زند چه ما او را در محاسبات خود در نظر بگیریم و یا چنانچه توصیه غالب این روزها است آنرا تحت عنوان خوشبین بودن و مثبت اندیشی در نظر نگیریم.
جمله “همه چیز به خوبی پیش می رود” ایده اصلی ترسیم خوشبختی و موفقیت در زندگی مدرن امروزی ماست. درست بر خلاف این باور خوش بینانه و مثبت اندیش، رواقیون در یونان باستان معتقد بودند که این پیش فرض دقیقا عامل رنج و آزردگی مزمن ما در زندگی است. وقتی ما به طور مداوم سعی می کنیم که احتمالات منفی، عدم اطمینان از آینده، تصور شکست و اندوه را از ذهن خود بزداییم، این تلاش دستاورد معکوسی برای ما خواهد داشت و این فرار ذهنی از واقعیات نامطبوع کمکی به آرامش و اطمینان خاطر ما نخواهد کرد. این باور به مفهوم افسرده شدن و احساس شکست نیست بلکه یک مسیر منفی(Negative Path) برای رسیدن به خوشبختی است. این مسیر منفی ناآشنا به ما یاد می دهد که چگونه از عدم اطمینان لذت ببریم، عدم امنیت را در آغوش بگیریم و با شکست دمساز باشیم. بپذیریم که اینها بخش مهم و واقعی از زندگی بسیاری از ماست و از مواجهه با آنها هراسناک نباشیم.
یک روانشناس آلمانی به نام Gabriele Oettingen با انجام یک سری آزمایش ها تئوری مثبت اندیشی راجع به آینده را به چالش کشیده است. نتایج این آزمایشها نشان می دهد که خوش بینی و مثبت اندیشی مفرط راجع به آینده، انگیزه افراد برای دستیابی به موفقیت را کاهش می دهد. یک آزمایش روی دو گروه از آدمهایی که نسبتا تشنه بودند انجام شد. به گروه اول طی تمریناتی جهت تصور یک لیوان آب خنک و گوارا و به گروه دوم تمریناتی کاملا مغایر با گروه اول داده شد. واکنش گروه اول استراحت و دست کشیدن از تلاش جهت رفع تشنگی بود. در واقع گروه اول تصور موفقیت را با خود موفقیت اشتباه گرفته بودند.
فلاسفه رواقی در یونان باستان دستگاه فلسفی خود را بر اساس این ایده بنیاد کرده بودند که ما انسانها هنگامی خوشبخت خواهیم بود که به جای تقسیم رویدادهای پیرامون خود به مثبت و منفی،خوش آیند و ناخوش آیند و تلاش مستمر در جهت فرار و عدم رویارویی با رویدادهای منفی زندگی، کل این مجموعه را بپذیریم و برای مواجهه با آنها برنامه داشته باشیم. چون ندیدن رویدادهای منفی به مفهوم رخ ندادن آنها نیست. از طرفی نفس رویدادها مثبت و منفی نیست بلکه نوع نگاه ماست که تعیین کننده منفی یا مثبت بودن آنهاست. اگر من از مرگ نزدیکانم ناخرسند و ناراحت می شوم این ناراحتی موخر بر این فرض است که مرگ نزدیکان من خوب نیست. در صورتی که هر روز دهها هزار نفر در سراسر دنیا می میرند و ما ناراحتی خاصی احساس نمی کنیم. در واقع دغدغه فرار مستمر از رویدادهای منفی خود عامل اضطراب و تشویش درونی ماست.
قفسه های کتابفروشی ها پر است از داستان موفقیت افراد مشهور، مخاطره کردن و سرسختی در کار، الگوی موفقیت این افراد است. ولی این افراد در راس هرمی از لشکر شکست خورده هایی نشسته اند که آنها هم به سهم خود اهل مخاطره و سرسختی بوده اند ولی افراد شکست خورده هیچگاه کتابی راجع به رموز شکست خود نمی نویسند و شکست خوردگان هیچگاه درجلوی صحنه نمایش زندگی ظاهر نمی شوند گرچه تعداد آنها بسیار بسیار بیشتر از آنهایی است که موفق شده اند. ولی تئوری خوش بینی و مثبت اندیشی مفرط نمی خواهد که ما آنها را ببینیم…
برگرفته از :
www.theguardian.com/lifeandstyle/2012/jun/15/happiness-is-being-a-loser-burkeman